سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! من از هرچه با اراده تو مخالفت دارد و یا از محبّت تو به دور است، به سویت توبه می کنم ؛ از آنچه در دلم می گذرد، نگاه های چشمم وگفته های زبانم . [.امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]
 
پنج شنبه 91 شهریور 23 , ساعت 10:21 صبح

درس اول

الصدق والمکر : راستی و حیله

 

برای ترجمه و متن درس 1 به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

 

ادامه مطلب...

شنبه 91 اردیبهشت 2 , ساعت 4:34 عصر

یاربّ الفاطمه، بحق الفاطمه، اشف صدرالفاطمه، بظهور الاحجه
یا زهرا س
بریز آب روان اسماء، ولی آهسته آهسته
                                          به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته
    ببین بشکسته پهلویش، سیه گردیده بازویش
                                             بریز آب روان رویش، ولی آهسته آهسته
      بود خون جاری ای اسماء،هنوز از سینه زهرا
                                                بنالم زین مصیبتها، ولی آهسته آهسته
        حسن ای نور چشمانم حسین ای راحت جانم
                                                    بیایید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته
          همه خواب و علی بیدار  سرش بنهاده بر دیوار
                                                     بگرید با دل خونبار، ولی آهسته آهسته
             روم شبها سراغ او به قبر بی چراغ او
                                                       بگریم  از  فراق  او ، ولی آهسته آهسته



پنج شنبه 91 فروردین 31 , ساعت 1:53 صبح

امام حسین فرمود:  خانواده را به مادیات و دنیا نفروشید (آزادگی)


این قضیه توسط خطیب محترم، آقای حاج سید عبدالله تقوی نقل شده است:
چندین سال است که در تهران در مجالس و محافل حسینی منبر می روم و افتخار نوکری جد مظلومم امام حسین علیه السلام را دارم.

ادامه مطلب...

شنبه 91 فروردین 26 , ساعت 11:57 عصر

روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: "تمام سعی ام را می کنم...!"
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد ...

چه بهتر که هرگز نومیدی را در حریم خود راه ندهیم و در هر تلاشی تمام سعی مان را بکنیم، چون پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست ...

برگرفته شده از وبلاگ بچه های باخرز


سه شنبه 91 فروردین 22 , ساعت 12:12 صبح

آرزو داشتم از همان اول ، اذان عشق تو را در گوشم

 

زمزمه کرده بودند. ای کاش از ابتدا مرا برای تو نذر کرده

 

  و حلقه ی غلامی ات را بر گوشم افکنده بودند.

 

کاش کامم را با نام تو بر می داشتند و

 

حرز تو را همراهم می کردند.

 

ادامه مطلب...

شنبه 91 فروردین 19 , ساعت 10:29 عصر

فاطمیه تا حکایت میشود

 

غربت حیدر روایت میشود

 

فاطمیه از جفا شاکی بود

 

ماجرای چادر خاکی بود

 

فاطمیه فصل بیعت با علی است

 

جرم زهرا گفتن یک یاعلی است

 


دوشنبه 91 فروردین 14 , ساعت 7:50 عصر

برای مشاهده روی ادامه مطلب کلیک کنید.

 

ادامه مطلب...

دوشنبه 91 فروردین 14 , ساعت 6:45 عصر

برای مشاهده سوالها روی ادامه مطلب کلیک کنید.

 

ادامه مطلب...

دوشنبه 91 فروردین 14 , ساعت 6:29 عصر

برای مشاهده روی ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامه مطلب...

دوشنبه 91 فروردین 14 , ساعت 6:9 عصر

همکارعزیزهرسال شروع قصه تازه ایست امیدوارم قصه ات بی غصه باشد.


<      1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ